بخش ۱ - دوازده امام: آب حیوان خوش بود و ان لعل لب زان خوشترست - در صفا آن لعل فاش از جوهر جان خوشترست
بخش ۲ - آدم: بدل طبیب چو دستی نهاد شیون خاست - ز درد دل بهر انگشت آهی از من خاست
بخش ۳ - آتشی: دلم دور از تو هر شمعی که افروخت - عیان تا گشت آه آتشین سوخت
بخش ۴ - ایاز: گر انا الحق ندهم دست چرا ایدل و جان - وادی ایمن و منصورت از آن داد نشان
بخش ۵ - اسعد: آنکه خلقی از غمش سرگشته روز و شب شدند - دی دهان بگشود و صد سرگشته خندان لب شدند
بخش ۶ - الله وردی: یار عاشق کشته لیکن کشته در خاک مزار - لوحش الله ورد گشته در هوای روی یار
بخش ۷ - اگهی: در سر میدان جانبازان خود بهر خدای - تا مه نو گوی و چوگان بشکند ناگه در آی
بخش ۸ - اصیل: ساقیا بشکند صراحی تن - لب لعلت اگر بیابم من
بخش ۹ - افصح: نشان خدنگ از رهی باز جست - ببین در دلش کو نشان درست
بخش ۱۰ - اختیار: بسکه پرشد سینه ز تیر ترک مست - گر کسی تیرم زند تیر او خواهد شکست
بخش ۱۱ - انس: قلب روی اندوده نستانند در بازار حشر - خالصی باید که بیرون آید از آتش سلیم
بخش ۱۲ - بابر: نابرده رنج گنج میسر نمیشود - مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
بخش ۱۳ - ثابت: در قافله که نقد نام همه است - در نظم وجود ما نظام همه است
بخش ۱۴ - بهاء میر: دو دلبرید تو مهر چرخ لایق هم - بیاد مهر دو دلبر شوید عاشق هم
بخش ۱۵ - پیری: بیزلف از شست بتان دلها پریشان دیده ام - چونماهی از بیگانگی هر یک گریزان دیده ام
بخش ۱۶ - بها: گرچه در دل سر جنگست بتان را همه دم - در دل ما سر صلحست و صفا بر سر هم
بخش ۱۷ - بلال: چو پیراهن ز شوق آن نوگل من - شکافد سینه را دل تا بدامن
بخش ۱۸ - تاج: چشمم که بود از اشک درجی از لیالی - تا دیدهام لب او شد درج دیده خالی
بخش ۱۹ - پیری: هرگز نکند فلک بکس پروایی - رحمی نکند بعاشق شیدایی
بخش ۲۰ - پهلوان: عاشق که مراد خویش جوید مادام - هرگز نرسد ز وصل دلدار بکام
بخش ۲۱ - پیر: برداشت ساقی ما شرم از میان و منهم - گل پیرهن قبا را بگشود و پیرهن هم
بخش ۲۲ - جنید: اگر نه در پی نردند آن دو نرگس مست - گرفته اند چرا طاس کعبتین بدست
بخش ۲۳ - جمشید: دل گرچه مفلس است بسی گوهر مراد - از چشم ما شمرد بدست تو حوراد
بخش ۲۴ - حالی: نشد از آه و ناله احباب - عالمی بیرخ مهم در خواب
بخش ۲۵ - حمید: گل شکفت و کوه و صحرا سبز و خرم گشت هم - از چمن بیحد سه برگه خاسته وز دشت هم
بخش ۲۶ - حاجب: تیغ جور مدعی زخمی مرا بر دل رساند - آن جراحت خوب شد اما نشان او بماند
بخش ۲۷ - حیدر: تن که بیمار تو شد بر سرکه باشد یاورش - چهره زردست و چشم بسته از خون ترش
بخش ۲۸ - حسام: کاش خجسته دل دهد جرعه لعل خویش وی - تا بشکافد از دلم آبلها بصاف می
بخش ۲۹ - حسام: تیر مژگان تو بی زهرست زهر آلود نیست - گرچه گفتم روستایی وار دریاب ایعزیز
بخش ۳۰ - حمزه: جهانی دل کباب از غم که آن گل ز آه مستانش - شرار اخگر دل میجهد بر طرف دامانش
بخش ۳۱ - حسام: نقل سر شراب ندارد دل کباب - جز ذکر آن دهان که خوش آید بکام ما
بخش ۳۲ - حسینی: براه دل ایجان من نگروی - کز آسیب آهش تو فانی شوی
بخش ۳۳ - خرم: گرخم زلفش درآرد سر بدل همدم شود - بر هوا تاج سر اندازد دل و خرم شود
بخش ۳۴ - ذهبی: رود چون قطره های ژاله اشک از چشم نمدیده - یکایک باز میآید نمیگردد تهی دیده
بخش ۳۵ - رفیع: گوشه برقع بر آن خورشید رخ داغ دلست - وز قبا داغی دگر دارد که وصلش حاصلست
بخش ۳۶ - زیرک: ترک خورشیدی که شاه ملک نیکویی بود - نامراد از ترک و تاجیکان بهندویی بود
بخش ۳۷ - سیفی: نسیم صبح میخواهم که شاخ گل بجنباند - بسرو قامت ساقی گل صد برگی افشاند
بخش ۳۸ - سهراب: مه شهره بحسن و چون تو خوش نه - خوبست ولی چو شهرتش نه
بخش ۳۹ - شاه ملا: خاکروبان درت را هوس کعبه خطاست - گر دل بیسر و پاییم کند میل رواست
بخش ۴۰ - زین: بصید دل کمند ره شد آنکاه کل بهر گامی - خم زلفت گشا تا تیر بر هو سو نهد دامی
بخش ۴۱ - سهراب: شب هجرست و ما آشفته ایم از زلف او ایدل - چو شب تا رست ودرهم راه تو دست از طلب بگسل
بخش ۴۲ - سعد و سعید: اهلی چه خوش آنعید که او سوی تو بشتافت - بس عید بیابی کم از آن لیک توان یافت
بخش ۴۳ - شاپور: نمک در آب حیوان زان لبت از خنده اندازد - گر آن شوی برانگیزد که این شوریده نگذارد
بخش ۴۴ - شمس: گمان نیست بعد از کمند تو رستن - که خواهند مردم یکی جا نشستن
بخش ۴۵ - شیخ امین: خورشید من برقع کشد تا روی چو مه بینمش - گرچه مکرر دیدهام خواهم دگر ره بینمش
بخش ۴۶ - شیخ زین: مشتاق تو ای نگار مفلس گردید - چون غارت ساحران چشمان تو دید
بخش ۴۷ - عفیف: ای دور گشته عافیتم از دهان تو - تا کی جدا بود دهنم از دهان تو
بخش ۴۸ - عبدالله: نه که بیخون جگر راحت دل دیده نیافت - تا دلم خار نخورد آبله پا نشکافت
بخش ۴۹ - غریب: چو چشم از مژه پرویز نی است لؤلؤ بیز - غبار خاک درت را عبیر وش گو بیز
بخش ۵۰ - غنی: یکدم آسوده ز کشتن دل قصاب نبود - تیغ خونریز دل سخت ترا خواب نبود
بخش ۵۱ - قطب الدین: قطره با سیل دو بینی به محل صمدیت - گر دو بینی دو نبینی به مقام احدیت
بخش ۵۲ - کاکا: جهان تنها گرفت از خلق خوش یار - کجا با لشگران گیرد دگر بار
بخش ۵۳ - کریم مراد: کرام کریم و مرید مراد - به تشریف هم در جهانند شاد
بخش ۵۴ - قلی: گفته دیوانه باشد خنده و در دل چرا - درد و خنده هر دو آخر ظاهرست اینک مرا
بخش ۵۵ - منصور: برنگین خاتم جانست نام آن صنم - ور دهد دستم بکارم در سواد دیده هم
بخش ۵۶ - مرشد: هر که از اهل یقین از جام حیدر گشت مست - مشرک آب کوثر از دست علی طرفی نبست
بخش ۵۷ - مسکر: گر نسیم از طره سنبل بیفشاند غبار - نافه های مشک ریزد در سر زلف نگار
بخش ۵۸ - محمود: آن دهانم برده است از یاد و باز آرد به یاد - باز گردد عمر رفته گرچه بیاو شد به باد
بخش ۵۹ - میر شیخ علی: ز درد درد تو بسیار خون دل خوردم - خمیر عیش ولی شد سرشته زان دردم
بخش ۶۰ - میرعطا: ای کرده نهان در لب در بار گهر - تا چند بپوشی ز خریدار گهر
بخش ۶۱ - مدامی: روز دل من بتلخکامی - در جای خطر فتد ز خامی
بخش ۶۲ - معین: اعدا شمردیم بسی جمله یکی بود - چون جمله یکی باشد در چه شماریم
بخش ۶۳ - مقصود: اهلی از گفتن و ناگفتن غم پا بگل است - بیزبان فهم شود قصه اش آخر دو دلست
بخش ۶۴ - ورامی: دل گرچه از هوایت دارد غم پیاپی - گر گفت ازین هوایم غم نیست شنو از روی
بخش ۶۵ - نامی: زان پری دیوانگی جز از دل دیوانه نیست - آدمی گر از سر دل بگذرد دیوانه نیست
بخش ۶۶ - نوح: نخواهم بنگرد در آینه خویش - که چون خود بین شود گردد جفا کیش
بخش ۶۷ - ولی: مسند شاهی بود دام ره هر بیبصر - میل درویشی نما گردیدهای داری به سر
بخش ۶۸ - عیسی: آتشی کز برق غیرت برفروخت - خرمن درویش درمانده بسوخت