چه شود گرت زمانی من دلفکار بینم
دل بیقرار یکدم زتو برقرار بینم
نه مروت است و غیرت که تو سر و ناز پرور
بکنار غیر باشی منت از کنار بینم
هوسی جز این ندارم که بچشم زنده بر سر
سرخویش خاکپایت من خاکسار بینم
من زار چون ننالم که درین چمن چو بلبل
ز گلی که نیست خارش همه زخم خار بینم
تو غزال مشکبویی من خسته دل ببویت
سگ آن خجسته بختم که ترا شکار بینم
من پیر شرم بادم ز سفید مویی خود
که جدا ز نوجوانان چمن و بهار بینم
نه تویی ز عشق اهلی بفغان چو بلبل و بس
که خراب حسن او گل چو تو صد هزار بینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.