اگر تو جان طلبی جان در آستین دارم
وگر سرم سر تسلیم بر زمین دارم
نعیم جنت و عیش جهان کمست بهم
من از توهم آن دارم و هم این دارم
گرم فرشته چو آدم کند سجود رواست
که خاکپای تو از سجده بر جبین دارم
مکش چو صید تو گشتم کز ابروی خوبان
کمان فتنه ز هر گوشه در کمین دارم
شب سیاه غمت گر کند سگت ره گم
چراغ در رهش از آه آتشین دارم
وصال دوست دهد صدهزار ساله مراد
نظر بدوست من از عقل دوربین دارم
به اشک من چه کنی عرض چشم تر اهلی
که خرمنم من و صد چون تو خوشه چین دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به عشق و شوق خود به معشوق میپردازد و نشان میدهد که حتی در سختیها و مشکلات، محبت او برایش اهمیتی بیشتر از نعمتهای دنیا دارد. او اشاره میکند که جان او در عشق است و حتی اگر به تسلیم بر زمین بیفتد، همچنان عاشق است. یادآور میشود که محبت معشوق برای او ارزشمندتر از هر چیز دیگری است و حتی در مشکلات و غمها نیز چراغ امیدش را از عشق میگیرد. او در نهایت به زیبایی معشوقش و اثر عمیق آن بر خودش اشاره میکند، به طوری که عشقش برای او بینظیر و بیپایان است.
هوش مصنوعی: اگر تو خواهان زندگی و وجود من هستی، من جانم را برای تو در آستین دارم؛ و اگر هم که سرم بر زمین باشد و تسلیم شده باشم، باز هم جز این را نخواهم داشت.
هوش مصنوعی: بهشتی و لذتهای دنیوی برایم بسیار کم است. من از یکی به شما امید دارم و از دیگری نیز منتفع میشوم.
هوش مصنوعی: اگر فرشتهای چون آدم به تو سجده کند، جایز است؛ زیرا من نیز خاک پای تو را بر پیشانی خود دارم.
هوش مصنوعی: نمیتوانم مثل صیدی که گرفتار شدهام، از جاذبهی ابروی زیبا فرار کنم؛ زیرا در هر گوشه، دامهایی از فریب و فتنه منتظر نشستهاند.
هوش مصنوعی: اگر در دل شب تاریک غمت راه را گم کند، من چراغی در دست دارم که از ناراحتی و اندوه قلبیام روشن شده است.
هوش مصنوعی: دوستی و نزدیکی به محبوب، برای من آرزویی است که حتی اگر سالها طول بکشد، باز هم ارزشمند است. من از عقل و درک خود، برای رسیدن به این آرزو بهره میبرم.
هوش مصنوعی: به افسوس من چه میکنی، در حالی که من خود در دل غم و اندوه به سر میبرم و مانند کشتزاری هستم که خوشههای زیادی دارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم
بدین خوشم که بتی چون تو نازنین دارم
برای آن که کشم پیش چشم بیمارت
متاع عافیت اینک در آستین دارم
به بند زلف تو زنجیر جان خود سازم
[...]
ز بس که مهر تو با این و آن یقین دارم
به دوستی تو با کائنات کین دارم
زمانه دامن آخر زمان گرفت و هنوز
من از تو دست تظلم در آستین دارم
تو اجتناب ز غیر از نگاه من داری
[...]
دلی و طاقت سد آه آتشین دارم
همین منم که دل و طاقت چنین دارم
نعوذباله اگر بگذری به جانب غیر
تو میخرامی و من رشک بر زمین دارم
به راندن از تو شکایت کنم خدا مکناد
[...]
همیشه گریه تلخی در آستین دارم
به نرخ زهر فروشم گر انگبین دارم
به باد و برقم از احوال خویش در گفتار
که ابر در گذر و تخم در زمین دارم
کسی که خانه به همسایگی من گیرد
[...]
چو خامه معنی نازک در آستین دارم
چرا ز سرزنش تیغ دل غمین دارم
چو آفتاب مرا چرخ خاکمال دهد
به جرم این که سخنهای آتشین دارم
به فکر معنی نازک شدم چو مو باریک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.