چهره از تیغ تو پر خون دردم کشتن خوش است
سرخ رو همچون خزان رفتن ازین گلشن خوش است
باغبان فرق است از نرگس بسی با چشم یار
منکر حس چون توان شد دیده روشن خوش است
با من دیوانه خوش دارد سگ آن کوی و من
چون زیم ناخوش به وی حالی که او با من خوش است
عاشقان را بستر سنجاب لایق کی بود
مردم دیوانه را خاکستر گلخن خوش است
کی ز خورشید جمالش خانه ام روشن شود
گر فتد گاهی سوی من عکسش از روزن خوش است
جیب پیراهن، خود از مستی درید آن غنچه لب
کان تن نازک میان چاک پیراهن خوش است
عاشقان راهست اهلی دست بر دامان یار
دست ما آلوده دلها دور از آن دامن خوش است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صحرا خوش است و دشت خوش است و چمن خوش است
هر جا که هست غیر دل تنگ من خوش است
در زندگی فراغت خاطر چه آرزوست!
اینآرزو خوش است ولی در کفن خوش است
از گفتوگو دری نگشاید به روی دل
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.