تا شسته شد ز شیر لب روح پرورش
هیچ از دهان کس نشد آلوده شکرش
آن شاخ گل که نخل مرادیست این زمان
جز باد صبح کس نگرفته است در برش
آه از بتی که چشم اگر برمنش فتد
هرگز نمی فتد ز حیا چشم دیگرش
گر لوح سینه پاک نسازم ز نقش غیر
نتوان که همچو آینه باشم برابرش
آهن رباست خاطر اهلی بجذب مهر
هرچند از آهن است دل سخت دلبرش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این چند بیت از شعر به بیان عشق و پاکی دل میپردازد. شاعر به ارتباط عمیق خود با محبوب اشاره دارد و میگوید که تا زمانی که روح او از محبت و لطافت پر نشده، هیچ چیزی نمیتواند او را آلوده کند. همچنین، او به زیبایی و عفاف محبوبش اشاره میکند و اینکه هیچ نگاهی نمیتواند زیبایی او را بپوشاند. شاعر به اهمیت پاکی دل و دوری از نقوش دنیوی اشاره کرده و میگوید که مانند یک آینه باید در برابر محبوبش پاک باشد. در نهایت، به قدرت جذب عشق اشاره میکند و میگوید حتی اگر دل محبوب سخت باشد، باز هم دل او به سمت عشق جذب میشود.
هوش مصنوعی: روح انسان تا زمانی که خالص و معصوم است، از هرگونه آلودگی به دور است و هیچ کس نمیتواند آن را با ناپاکیها آلوده کند.
هوش مصنوعی: گل زیبایی که شاخش به درخت نخل اشاره دارد، این روزها تنها باد صبح است که به او نزدیک شده و هیچ کس دیگر به او توجه نکرده است.
هوش مصنوعی: ای وای از محبوبی که اگر چشمانش به من بیفتد، هیچگاه دیگر نمیتواند به خاطر شرم و حیا به کسی دیگر نگاه کند.
هوش مصنوعی: اگر دل خود را از نقش و نگارهای غیر پاک نکنم، نمیتوانم به مانند آینهای باشم که به درستی منعکسکننده حقیقت باشد.
هوش مصنوعی: خاطره و یاد اهلی مانند آهنربا است که میتواند محبت و عشق را به خود جلب کند، حتی اگر دل محبوبش به سختی آهن باشد و در برابر عشق مقاوم به نظر برسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تسبیح او کنند ملایک ز ساق عرش
کو برکشید عرش و هم او گسترید فرش
تر دامنی که ننگ وجودست گوهرش
دریا نشسته خشک لب از دامن ترش
طفل سخن به شیر سگ آلود از آنگهی
کاین شوخ گربه چشم گرفتست در برش
سرگشته شد چو زیبق ناکشته کز تری
[...]
صبح حمایل فلکت آهیخت خنجرش
کآمیخت کوه ادیم شد از خنجر زرش
هر پاسبان که طرهٔ بام زمانه داشت
چون طره سر بریده شد از زخم خنجرش
صبح از صفت چویوسف و مه نیمهٔ ترنج
[...]
هر دم که در صفای رخ یار بنگرد
گردد همه جهان بحقیقت مصورش
چون باز در فضای دل خود نظر کند
بیند چو آفتاب، رخ خوب دلبرش
پروردگار خلق خدایی به کس نداد
تا همچو کعبه روی بمالند بر درش
از مال و دستگاه خداوند قدر و جاه
چون راحتی به کس نرسد خاک بر سرش
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.