گنجور

 
اهلی شیرازی

مگسل ز یار و بر سر عهد نخست باش

گر دل شکست عهد و وفا گو درست باش

امشب ز برق وصل که خواهد چو باد رفت

ساقی چراغ عیش بر افروز و چست باش

در صید وصل طالع سستم مدد نکرد

ای بخت سخت کوش که گفتت که سست باش

ما دل بریده ایم ز مقصود خویشتن

با ما چنانکه غایت مقصود تست باش

اهلی چو قسمت تو ملامت شد از نخست

راضی توهم به قسمت روز نخست باش

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode