بس که دل پر آتشم بهر تو آه کرده است
گلخنی است کز غمت جامه سیاه کرد است
دیده اگر به خون کشم هست سزای دیدنش
سنک که میزنم به دل چه گناه کرده است
ترسم از آنکه چشم من کج نظرش گمان بری
بسکه به گوشه نظر در تو نگاه کرده است
منکر عشق چون شود دیده که از نظاره ات
چشم تو را بحال خود هردو گواه کرده است
سروقد تو تا گهی سوی چمن قدم نهد
نرگس مست عمرها دیده به راه کرده است
در شب غم به روشنی دانه در به گوش تو
آنچه کند کجا جوی خرمن ماه کرده است
اهلی اگر گرفته یی ملت عشق و کنج صبر
آنچه تو کرده یی همه همت شاه کرده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.