گدای دل شو و فارغ ز پادشاهی باش
امیدوار به بخشایش الهی باش
غرض ز حلقه ذکر وز بزم می مستی است
تو مست باش و بهر شیوه یی که خواهی باش
گرت هواست شراب صبوح با رندان
چراغ میکده با آه صبحگاهی باش
نشان گوهر مقصود گر همی خواهی
در آب دیده خود غرقه همچو ماهی باش
سپرد دل بتو اهلی ببوی نافه وصل
نگفت در پی خونش ز دل سیاهی باش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.