نوازش تو قیامی ز سرو قامت بس
مگر قیام تو آمرزش قیامت بس
چو نخل گل دگران خویش اگر بیارایند
ترا همین گل رخسار و سرو قامت بس
چو دورم از بهشتی صفت چه سوزی باز
عذاب دوزخیان حسرت و ندامت بس
به پیش قد تو سرو از غرامت است بپای
دگر خجل مکن اورا همین غرامت بس
من و ملامت عشق تو گر شوم کشته
مرا ز کنج لحد گوشه سلامت بس
جمال دوست بود خونبهای کشته عشق
شهید عشق بتان را همین کرامت بس
سگ ملامت اهل شب از فغان می کرد
گر آمی بود او را همین ملامت بس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.