هرگز گلی نچید دل من ز باغ کس
روشن نگشت خانه من از چراغ کس
بر مژده وصال دگر دل نمی نهم
بازی نمیخورم دگر از لهو و لاغ کس
در عشق اگرچه هیچ فراغت دلم نیافت
هرگز حسد نبرد به عیش و فراغ کس
دایم اگر چه سوخته عشق بوده ام
هرگز چنین نسوخت دل من ز داغ کس
تا رشته ی زجان و رگی باقی از تن است
سودای زلف او نرود از دماغ کس
اهلی وفا ز مردم عالم طمع مدار
کاین جرعه کرم نبود در ایاغ کس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از حال و روز خود میگوید و از کسی که از او میپرسد، میخواهد که درباره احساسات و وضعیت روحی او سوال نکند. او اشاره میکند که عشق همیشه درد و رنجی شبیه به خون ریزش گل سرخ دارد و حالش را نمیتوان با توضیحات بیان کرد. شاعر به سیمای معشوقش اشاره کرده و میگوید که نباید از زیباییهای ظاهری او بپرسند. او خود را در حال جدایی و هجران توصیف میکند و از درمانگری میخواهد که به درد او نیندیشد. در نهایت، او اظهار میکند که امیدش به معشوق غیرممکن است و از این رو، عشقش را نوعی جنون میداند.
هوش مصنوعی: دل من هرگز از باغ کسی گلی نچیده است و خانهام از روشنایی هیچ چراغی بهرهمند نشده است.
هوش مصنوعی: من دیگر امیدی به رسیدن به وصال ندارم و دیگر دلی به این بازیها نمیسپارم؛ از لذتهای بیهوده و بیفایده نیز دیگر به سراغ نمیروم.
هوش مصنوعی: در عشق، هرگز نتوانستم آرامش و آسودگی را احساس کنم، اما هیچ وقت به خوشی و راحتی دیگران حسادت نکردم.
هوش مصنوعی: هرچند که همیشه به خاطر عشق دلم آتش گرفته بود، اما هیچگاه به اندازهی داغی که از کسی در دل داشتم، سوخته نشدم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که زندگی و وجود انسان برقرار است، هیچ کس نمیتواند خیال و آرزوی زیباییهای او را از ذهن خود بیرون کند.
هوش مصنوعی: به وفای انسانی از مردم دنیا امیدی نداشته باش، زیرا این نوع لطف و بزرگواری را در دنیا از کسی نخواهی یافت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.