بازآمدی که شمع دل افروزیم دگر
کشتی و زنده کردی و می سوزیم دگر
چرخم بروز هجر تو صد جام زهر داد
یارب مباد روزی ازین روزیم دگر
روزم چو روشن از رخت ای آفتاب
مفکن زهجر خود بسیه روزیم دگر
چاک دلم بسوزن مژگان خویش دوز
چشم از جمال خویش چه میدوزیم دگر
آسوده گشته بود دل من بکنج صبر
چشم خوش تو کرد بد آموزیم دگر
از روز هجر شکوه چو اهلی نمی کنم
شکر خدا که شمع شب افروزیم دگر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تمجید و ستایش محبوب میپردازد و احساسات شاعر را نسبت به معشوقش بیان میکند. او میگوید که حسن محبوبش به شدت شورانگیز و درخشان است و عشق او موجب شده که عمرش گویای بهار شود. شاعر از درد و رنج ناشی از دوری معشوق رنج میبرد و میگوید که این درد او را به هفت دوزخ شبیه میکند. او همچنین به عطر و بوی دلپذیر محبوبش اشاره میکند که آن را از گل به مراتب خوشبوتر میداند. در نهایت، به تصوراتش از جهنم ناشی از جدایی اشاره میکند و خاک آن را به خاطر یاد معشوق، خوشبو و معطر میداند.
هوش مصنوعی: تو دوباره بازگشتی و شعله شمع دل ما را روشن کردی، دیگر نه به زحمت و رنج، بلکه با شوق و عشق میسوزیم.
هوش مصنوعی: هر روز که از جدایی تو میگذرد، همچون صد جام زهر به من آسیب میزند. کاش هیچگاه دوباره چنین روزی را تجربه نکنم.
هوش مصنوعی: وقتی که صبح روشن به خاطر حضور توست، ای خورشید، از جدایی تو بسیار رنج میبرم و روزهای دیگرم را هم تباه میکند.
هوش مصنوعی: دل من از برش مژگانش دچار درد و آتش شده است. به زیبایی خود چه نیازی داریم وقتی که این احساسات را تجربه میکنم؟
هوش مصنوعی: دل من در گوشهای از صبر آسوده شده بود، ولی با دیدن چشمهای زیبا و دلفریب تو، این صبر را فراموش کردم و درسهای جدیدی آموختم.
هوش مصنوعی: در روزهای دوری و جدایی، دیگر از شکایت و ناله نمیکنم. شکر میگذارم برای این که دیگر نیازی به روشنی بخشیدن به شبها ندارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.