ناخوش آن عمر که دور از رخ آن ماه رود
عمر هم خوش نبود گرنه بدلخواه رود
سوختم در ره خوبان ز پریشانی دل
چو پریشان نشود دل که بصد راه رود
یوسف از چاه زنخدان تو هرگز نرهد
وای آن دل که بامید تو در چاه رود
غیرت عشق زبان همه چون شمع بسوخت
که مبادا بزبان نام تو ناگاه رود
برق را زهره شبگردی آن کوی کجاست
جان اهلی است که با مشعله آه رود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و درونی شاعر میپردازد. شاعر احساس تنهایی و بیکس بودن را ابراز میکند و به مسائلی چون عشق و زخمهای نهانی اشاره دارد. او میگوید که گرچه در قفس دهر محبوس است، اما هیچکس او را درک نمیکند و راز دلش را نمیداند. همچنین، به ضعف و ناتوانی خود در بیان احساسات اشاره میکند و میگوید که اگر در خانهای خراب زندگی کند، از آن هیچگونه نگرانی ندارد. شاعر نسبت به جایگاه خود در دنیا تردید دارد و به اوضاع ناگوار مینگرد. در کل، این شعر نمادی است از اندوه، تنهایی و تلاش برای یافتن آرامش در میان سختیها.
هوش مصنوعی: عمری که در دوری از چهرهی آن محبوب سپری شود، عمر ناخوشی است. حتی اگر زندگی به میل خود بگذرد، باز هم خوشایند نخواهد بود.
هوش مصنوعی: من در مسیر عشق و زیباییها، از دل پریشانم سوختم. چرا که دل اگر پریشان باشد، همچون پرندهای آزاد و بیقید و بند، به هر سمت و سویی میرود.
هوش مصنوعی: یوسف هرگز از چاه زیبایی تو فراری نخواهد شد و وای بر دلی که با امید تو در چاه غم گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: عشق اجازه نداد که کسی به راحتی نام تو را بر زبان بیاورد و مانند شمعی که میسوزد، همه را از گفتن بازداشت.
هوش مصنوعی: برق، نشانهای از زیبایی و سحر شب را در کوی خود به نمایش میگذارد؛ جایی که روحی پرشور با شعلهای از عشق و احساس به سر میبرد و همچون آتش آه میکشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.