گنجور

 
اهلی شیرازی

به تاج عشق سر آدمی عزیز بود

اگرنه عشق بود آدمی چه چیز بود

تمیز خدمت اصحاب دل سگ آدم کرد

سگ است بهتر از آن کس که بی تمیز بود

به نوبت است درین بزم جام وصل دلا

اگر نصیب شود دولت تو نیز بود

چو ذره ظن مبر ای دل که پیش آن خورشید

هزار همچو تو را قدر یک پشیز بود

تو گر به اهلی بی زر نظر کنی لطف است

وگرنه هرکه تو بینی بزر عزیز بود

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode