عاشقان گردم گرم از دل غمناک زنند
گلرخان غنچه صفت جامه بتن چاک زنند
باشد ای گل که ببرق کرم از ممکن غیب
آتش تفرقه یی در خس و خاشاک زنند
ازره غمزدگان سنگ ملامت برگیر
تا شهیدان تو چون سبزه سر از خاک زنند
عاشقانی که نشویند بخونابه نظر
شرمشان باد که لاف از نظر پاک زنند
دردمندان قدم اول بسر خویش نهند
وانگهی دست بر آن حلقه فتراک زنند
سگ عیسی نفسانیم که این گرم روان
گرچه خاکند قدم بر سر افلاک زنند
زاهدانی که محبت نشناسند که چیست
عیب باشد که دم از دانش و ادراک زنند
سر هر کس نشود گوی بمیدان بتان
اهلی این گوی مگر مردم چالاک زنند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.