مست رفتی و ز شوقت جگرم چاک بماند
دل بخون غرقه از آن روی عرقناک بماند
همه از مهر تو چون ذره بر افلاک شدند
دل بی طالع ما بود که در خاک بماند
روز مردن نشدی نخل سر تابوتم
در دلم حسرت آن قامت چالاک بماند
مردن از زهر جفایت بدلم تلخ نبود
تلخی آن بود که در حسرت تریاک بماند
اهلی آن گل شد و ما را برقیبان بگذاشت
زان گلستان به حببان خس و خاشاک بماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.