چو بهر قتل غیر آن مه به تیغ آبگون خیزد
ز غیرت بر سراپای تنم رگهای خون خیزد
دلم خرم نمی گردد و گر گردد چنان نبود
نخیزد سبزه زین وادی وگر خیزد زبون خیزد
نباشد خوش فغان و گریه بی جایگه لیکن
چه درمان چون مرا اینها ز زخم اندرون خیزد
حذر کن ای رقیب من که گشتم زین پریرویان
سگ دیوانه یی کز ناله ام بوی جنون خیزد
چرا بیدرد خوانی با وجود گریه اهلی را
نمیگویی که گر دردی نباشد گریه چون خیزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.