یک بوسه هرگزم لب سیمین بری نداد
هرگز نهال عاشقی ما بری نداد
مادر خمار حسرت و پروانه گرم وصل
دولت بعاشقان تو بال و پری نداد
هر ساغرم که داد فلک گرچه زهر بود
تا خون نکرد در دل من دیگری نداد
زهر از کف تو همچو شکر میخورم که بخت
هرگز به طوطیی به ازین شکری نداد
از خشک و تر چه پیش تو آرم که طالعم
غیر از دهان خشکی و چشم تری نداد
جز حسرت از نظاره یوسف ز جان چه سود
مارا که بخت چون همه سیم و زری نداد
اهلی که مست وصل بتان بود عاقبت
مرد از خمار هجر و کسش ساغری نداد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.