غم و فرح بمن می پرست میگذرد
که در دو صاف جهان هر چه هست می گذرد
نه آنچنان گذرد عیش ما که میخواهیم
ولی بهمت رندان مست می گذرد
چو بخت نیست به شیرین کجا رسد فرهاد
درین معامله کی زوردست می گذرد
دلم چو غنچه ازان گل چه طرف بر بندد
که چون نسیم بقصد شکست می گذرد
عجب که خانه عاشق نیفتد از بنیاد
که سیل گریه اش از پای بست می ذرد
نشسته یی بدر صبر تا به کی اهلی
بپای خیز که کار از نشست می گذرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.