نه آه از جان زار من برآمد
که دود از روزگار من برآمد
ربودند از من مجنون غزالی
که عمری در کنار من برآمد
مگر باد صبا ز آن سو گذر کرد
که مشکین بوی یار من برآمد
عجب نبود که گرد از من برآمد
چنین کز جا سوار من برآمد
خوشم اهلی کزین مژگان خونریز
گلی آخر ز خار من برآمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و رنج عمیق خود سخن میگوید و احساساتش را با تصاویری شاعرانه بیان میکند. او از جدایی و دلتنگی برای معشوقش مینالد و حسرت روزهای زیبای گذشته را میخورد. حضور معشوق او را سرشار از شادی کرده و فقدان او زندگیاش را تلخ کرده است. شاعر به نوعی احتمال میدهد که زیبایی و عطر یاد معشوق از دلش عبور کرده و به او آرامش امید بخشی میدهد. تصاویر طبیعت و گل و خار به خوبی احساسات انسانی او را منعکس میکند.
هوش مصنوعی: از دل پریشانم نالهای بیرون نیامد، فقط دردی که از روزگارم میکشم، چون دودی برمیخیزد.
هوش مصنوعی: از من مجنون، غزالی را ربودند که سالها در کنارم بود.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که باد صبحگاهی از آن سمت بگذرد و باعث شود بوی خوش یارم پخش شود؟
هوش مصنوعی: عجبی ندارد که این همه گرد و غبار از من برخاست، چون سوار من از جایی دیگر ظهور کرد.
هوش مصنوعی: دوست دارم که از بازیچگی و زیبایی چشمان تو، گلی زیبا سر برآورد، هرچند که این گل به دلیل خارهای وجودم دشواریهایی دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.