گر چون مسیح از لطف او بر اوج افلاکیم ما
یک ذره خاکیم از زمین آخر همان خاکیم ما
با آن گل گلزار جان کس نام خود گل چون نهد
حاشا که گوییم این سخن یک مشت خاشاکیم ما
از پرتو شمع ازل گر زنده شد جان چون شرر
میرد چو گردد دور از و زین غصه غما کیم ما
جایی که سیمرغ خرد در قاف قدرت کم پرد
در جلوه ما همچو مگس یا رب چه بی باکیم ما
در گلشن الطاف او خاری نیازارد دلی
از خار خار طبع خود چون غنچه دل چاکیم ما
نیکان سر افراز عمل شیباز دست شه شدند
سر گشته از بخت نگون چون صید فتراکیم ما
زهر گنه در جان ما کردست کار خویشتن
اما هنوز از لطف او دربند تریاکیم ما
هر چند ابر رحمتش شوید ز ما گرد گنه
مغرور هم نتوان شدن کز هر گنه پاکیم ما
اهلی بکنه ذات او کز فهم ما بالاتر است
نتوان رسید از درک خود گر جمله ادراکیم ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.