گنجور

 
اهلی شیرازی

از صحبت ما درد کشان بازنخیزد

صد شیشه دل بشکند آواز نخیزد

بگذار که دل برکند از مهر تو عاشق

کاین مهر گیا گر بکنی باز نخیزد

در گلشن فردوس اگر سرو نشانند

خوشتر ز تو ای سرو سرافراز نخیزد

نردی است نظر بازی ما کز سر آن نرد

تا جان ندهد عاشق جان باز نخیزد

پروانه دل گر نبود میل هلاکش

پیش رخت ای شمع بپرواز نخیزد

زان خانه خراب است چنین اهلی بیدل

کز کوی تو ای خانه برانداز نخیزد