جز وصل هوس نیست چو پروانه خسان را
کو شمع که آتش زند این بوالهوسان را
ای گل که دمد از نفست بوی بنفشه
زنهار مکن همد خود هیچ کسان را
خونابه حسرت همه تاچند خورم من
یکبار هم این می بچشان همنفسان را
آن لب گرم از پافکند سر زنشم چند
در شهد گرفتاری خود بس مگسان را
شد قافله و خسته دلان تشنه بماندند
ای خضر به فریاد رس این باز پسان را
صد نرگس رعناست حسود چمن تو
ای سرو به پوش از گل رخ چشم خسان را
اهلی بسر کوی تواش ترس عسس نیست
مست است و سگ کوچه شمارد عسسان را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.