تا دل سر زلف یار گم کرد
سر رشته اختیار گم کرد
دل در غم یار پر شود گم
بیچاره دلی که یار گم کرد
عقل از می عشق مست گردید
سرمایه اعتبار گم کرد
ای مرغ ز زیرکی مزن لاف
کان گل چو تو صد هزار گم کرد
در خاک مگر قرار یابد
هرکو دل بیقرار گم کرد
سرمایه روزگار اهلی
زان فتنه روزگار گم کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.