هر کس که پا نهاد بکویت ز دست رفت
هشیار و عاقل آمد و مجنون و مست رفت
زلف تو خواستم که بگیرم دلم ربود
آنم بدست نامد و اینم ز دست رفت
دلبر چو رفت رشته جان گو گسسته باش
دام اینزمان چه سود که ماهی ز شست رفت
در خون نشسته ام که کمان ابرویم ز ناز
چون تیر خویش در نظرم تا نشست رفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر اندوه و ناکامی شاعر در عشق است. او ابتدا به ورودش به دنیای عشق اشاره میکند که بهنوعی منجر به نابودیاش شده است. شاعر از زلف معشوق طلب میکند اما نمیتواند آن را بهدست آورد و احساس میکند همه چیز از دست میرود. او همچنین میگوید که با رفتن دلبر، جانش نیز گسسته شده و این که در حالتی از عذاب و ناراحتی به سر میبرد. در نهایت، شاعر به زیبایی تیر مانند ابروی معشوق اشاره میکند که بر دلش نشسته و او را بیشتر آسیبپذیر کرده است.
هوش مصنوعی: هر کسی که به کوی تو قدم گذاشت، دیگر از دستش عقل و هشیاری رفت و به جای آن شیدایی و جنون به او دست داد.
هوش مصنوعی: من آرزو داشتم که زلف تو را در دست بگیرم، اما دل مرا ربود و نتوانستم آن را به دست آورم و اکنون نیز آنچه در دست داشتم از دست رفت.
هوش مصنوعی: زمانی که دلبر رفت، احساسات و ارتباطات عاطفیام هم قطع شد. الان که او رفته، چه فایدهای دارد که در این دنیا به چیزی فکر کنم، وقتی که از دست رفته مثل ماهی است که از دست رفته باشد.
هوش مصنوعی: من در حالتی از درد و غم نشستهام، زیرا کمان ابرویم که از زیبایی و نازش میدرخشد، زمانی که به نظرم آمد، درست مانند تیری که به قلبم نشانه رفته بود، به سرعت رخت بربست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ناصح چو دل نماند نصیحت چه فایده
پندم مده به هرزه که تیرم ز شست رفت
چون ماه نو بمهر تو دل صاف کرده ایم
گر صد هزار بار برین دل شکست رفت
اهلی که بر فرشته ز طاعت سبق گرفت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.