یافت از یوسف پدر بویی اگر رویش نیافت
یوسف من آنچنان گمشد که کس بویش نیافت
خاک شو گر مهر ازو داری کز آن خورشید رخ
هرکه خاک ره نشد یکذره ره سویش نیافت
کشته او از محبت تا کسی چون من نشد
معجز عیسی ز سحر چشم جادویش نیافت
جان شیرینم فدایش کرد و هرگر جان من
یک نظر بی زهر چشم از تلخی خویش نیافت
عمر اهلی گرچه در پای سگانش صرف شد
مردمی در هیچکس غیر از سگ کویش نیافت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.