از عالم جان آنچه بما فیض رسان است
حسن خوش و آواز خوش خوش نفسان است
صید دل من زاهد و صوفی نتوانند
سیمرغ من آزاده ز دام مگسان است
بیدرد که از زخم محبت نشد آگه
درد دل عشاق چه داند که چه سان است
عاشق طلبش چاشنی غم بود از دوست
گر وصل هوس میکند از بوالهوسان است
در کوی خرد هیچکسان منکر عشقند
صد شکر که اهلی نه از آن هیچکسان است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.