تا چند باشد این غم پنهان که با من است
تا کی بلای تن کشد این جان که با من است
آسوده اند جان و دل من که با تواند
در زاری است دیده گریان که با من است
ظاهر نمی کنم غم خود کز علاج خلق
کی به شود جراحت پنهان که با من است
گر آرزوی گنج وصالت کنم مرنج
کین آرزو کند دل ویران که با من است
اهلی اگر چه می شود از دیده یار دور
چون در دل من است همان دان که با من است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.