مصر شرف از حسن ادب یوسف جان یافت
دولت بعبث جان برادر نتوان یافت
داریم گمانی که ترا هست دهان لیک
کس گنج یقین را نتواند بگمان یافت
آنی که تو داری بصفت راست نیاید
آن مست می تست که کیفیت آن یافت
آن زخم جفا خورد شکاریم که از ما
بی خون جگر کس نتوانست نشان یافت
دشنام ترا قدر دعا گوی تو داند
کز تلخی دشنام تو شیرینی جان یافت
یکدم بوصال تو امانم ندهد هجر
هرگز نتواند کسی از مرگ امان یافت
آیینه اسکندر و جام جم اگر هست
اینست که اهلی ز کف پیر مغان یافت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و درد فراق است. شاعر به زیبایی یوسف و تاثیر او بر دل انسانی دیگر اشاره میکند و میگوید که این عشق، حتی با وجود مشکلات و سختیها، تعجبی در جستجوی حقیقت و محبت است. همچنین شاعر بیان میکند که دشنام دیگران، گاهی به منزلت و ارزش تبدیل میشود و از آن تلخی، شیرینی زندگی حاصل میشود. در نهایت، تأکید میکند که در دنیای عشق و فراق، هیچ انسانی نمیتواند از مرگ فرار کند و همه به نوعی در جستجوی حقیقت و زیبایی هستند.
هوش مصنوعی: مصر به دلیل زیبایی و حسن رفتار یوسف به مقام و شرافت رسید، ولی برادر او نتوانست بهدلیل بیادبیاش مقام و خوشبختی را به دست آورد.
هوش مصنوعی: ما احتمال میدهیم که تو حرفهایی برای گفتن داری، اما هیچکس نمیتواند با گمان به حقیقت و یقین دست پیدا کند.
هوش مصنوعی: هر آنچه که تو داری و آن را به عنوان حقیقت میشناسی، به خوبی نمیتواند بیانگر حالتی باشد که شخص مست در آن قرار دارد و این حال، کیفیتی است که تنها در تجربیات خاص به دست میآید.
هوش مصنوعی: ما به عنوان شکار، زخمی شدهایم و کسی نتوانسته نشانهای از ما پیدا کند، زیرا ما بدون خون دل، جفا و آسیب دیدهایم.
هوش مصنوعی: این متن به این معناست که حتی دشنام و فحشهایی که به کسی داده میشود، میتواند برای او ارزشمند باشد و از آنها در زندگیاش بهرهبرداری کند. در واقع، گاهی مواقع چالشها و مشکلاتی که به نظر منفی میآیند، میتوانند در نهایت باعث رشد و شکوفایی شخص شوند. شیرینیِ زندگی گاهی در دل تلخیها نهفته است.
هوش مصنوعی: هر لحظه که در کنار تو نیستم، احساس میکنم که جدایی اجازه نمیدهد به راحتی زنده باشم، زیرا هیچکس نمیتواند از چنگال مرگ فرار کند.
هوش مصنوعی: اگر آینه اسکندر و جام جم هم وجود داشته باشد، تنها به دلیل این است که شخص عارف و دانایی از دست پیر مغان به دست آمده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عاقل سپر زخم زبان گوش گران یافت
گر عقل بود این سپر از پنبه توان یافت
شیطان چه تمتع برد از اهل تجرد
رهزن چه درین بادیه از ریگ روان یافت
دنیاطلب، از موی میانان نشد آگاه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.