چه سر پیش آری و با خود مرا همراز گردانی
به لب چندک رسانی جان و دیگر بازگردانی
به خون من چه دشمن را اشارت میکند چشمت
هلاک صد چو من این بس که چشم از ناز گردانی
ز مستی دوست از دشمن نمیدانی از آن با غیر
سخنگویی و روی از عاشق جانباز گردانی
اگر افسانه عشقت به پایان آورم صد ره
چو گویی یک سخن دیگر همان آغاز گردانی
چو بلبل از خزان هجر، اهلی بسته لب تا کی
بیا ای گل که تا بازش سخنپرداز گردانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به معشوقی اشاره میکند که زیبایی او همچون گلی در میان خارهاست. او به شدت بر عشق و احساسات خود تأکید میکند و بیان میکند که اگر به درستی در مسیر عشق گام بردارد، میتواند بر مشکلات غلبه کند. شاعر همچنین به آتش عشق اشاره میکند و میگوید که شعله این آتش به سادگی خاموش نمیشود. در انتها، او به اهمیت رها کردن اختیار و تن دادن به عشق و وصال دوست اشاره میکند. در کل، شعر درباره عمق عشق، زیبایی و رنجهای آن است.
هوش مصنوعی: چه چیزی را به من پیشکش میکنی که من همراز تو باشم؟ چقدر میتوانی نزدیکم کنی تا جانم را بگیری و دوباره برگردانی؟
هوش مصنوعی: چشمان تو به دشمنان اشاره میکند و باعث میشود که صد نفر مانند من به سرنوشت شوم دچار شوند. این کافی است که با ناز به من نگاه کنی و نظر از من برگردانی.
هوش مصنوعی: از شوق و مستی دوستی، از دشمنی خبری نداری؛ به همین خاطر با دیگران حرف میزنی و روی از عاشق فداکار برمیگردانی.
هوش مصنوعی: اگر داستان عشق تو را به پایان برسانم، صد بار که بگویم یک کلمه دیگر، همان عشق دوباره آغاز میشود.
هوش مصنوعی: بلبل از غم هجران، سکوت کرده و تا زمانی که تو نیایی، دیگر نمیتواند سخن بگوید. بیا ای گل تا دوباره بتواند به بیان احساساتش بپردازد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.