ایگل که غم عاشق مدهوش نداری
تا چند بنالیم و بما گوش نداری
افسرده دل امشب من از آنم که تو ایشمع
از گرمی می سر خوشی دوش نداری
ایطوطی دل آینه ات چون نبود صاف
فهم سخن از آن لب خاموش نداری
دوش از غم دل سوخت مرا شمع صفت اشک
امشب چه شد ایگریه که آن جوش نداری
چون آدمیان مست نیی ای پری ز عشق
زان باسک او دست در آغوش نداری
هوشی و دلی میطلبد قصه عشقش
اهلی چکنم من که تو خود هوش نداری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و درد ناشی از آن است. شاعر به معشوقهاش اشاره میکند و میگوید اگر او به درد و رنج او اهمیت میداد و کمکی میکرد، شاید اوضاع بهتر میشد. او به عشق عمیق و عذاب آور خود میپردازد و میگوید که حتی اگر معشوقهاش صورت خود را میپوشاند، پروانههای عاشق هنوز شجاعت پرواز نداشتند. همچنین شاعر آرزو میکند که ای کاش معشوقهاش بیشتر بر دلتنگیاش اضافه میکرد، و در نهایت به یاس و ناامیدی ناشی از دوری و فریادهای شبانه اشاره میکند. در کل، شاعر از دردهای عشق و احساسات عمیق خود سخن میگوید.
هوش مصنوعی: ای عشق، که به درد و غم عاشق خوشایمان نیستی، تا کی باید ما ناله کنیم و تو بیتوجهی به ما گوش بسپاری؟
هوش مصنوعی: دلم امشب به خاطر این ناراحت است که تو از شراب سرخوشی الکی نداری.
هوش مصنوعی: اگر دل تو همچون آینه صاف و زلال نباشد، نخواهی توانست حقیقت کلمات آن لب خاموش را درک کنی.
هوش مصنوعی: دیشب به خاطر غم دل، اشکم مثل شمع آب شد. امشب چرا دیگر آن اشک و گریه را ندارم؟
هوش مصنوعی: ای پری، مانند آدمیان مست نشو و به عشق اکتفا نکن، زیرا نمیتوانی او را در آغوش بگیری.
هوش مصنوعی: برای درک داستان عشق او، نیاز به هوش و دل دارم. اما چگونه میتوانم خود را آموزش دهم وقتی که تو خودت هم هوش و فهم کافی نداری؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.