ای آب حیوان کاتشم از لعل نوشین میزنی
گر یک نفس پیشت زنم بر چهره صد چین میزنی
چون آفتابی مهربان با جمله ذرات جهان
با من که دارم مهر تو دایم دم از کین میزنی
شیرین چه باشد پیش تو صد جان شیرین میدهی
آندم که شکر خنده یی از لعل نوشین میزنی
گر شیخ صنعان را بود ترسابتی رهزن چه شد
توبت مسلما نزاده یی آتش چه در دین میزنی
آزار مردم میکنی تا من بمیرم از حسد
دایم سگان خویش را سنگ از پی کین میزنی
صید دل مسکین من گر ننگ میداری چرا
هر دم ز مژگان ناو کی بر جان مسکین میزنی
اهلی چو آهوی ختا کلک تو ریزد نافه ها
روشن شد از کلکت که دم زانزلف مشکین میزنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و محبوبیت معشوق اشاره میکند و ابراز میکند که اگر معشوق تنها یک نشانه از خود را به او میداد، جانش را مانند گل در دستانش میگذاشت. او میگوید اگر تنها بوی محبوبش را میشنید، از شوق بر خاک میافتاد. شاعر تاکید میکند که حسن و زیبایی این معشوق از آغاز خلقت مشخص بوده و بدون عشق او، زندگی معنایی ندارد. او به این نکته نیز اشاره میکند که اگر عشق و محبتش را با معشوق نبسته بود، چشمان معشوق هیچ وقت به او نمینگریستند. شاعر در برابر معشوق سر تعظیم فرود میآورد و میگوید هیچ چیزی در دنیا به زیبایی او نخواهد بود. در نهایت، او به غلامی خود اشاره میکند که حتی از یاد معشوق نیز فراموش شده است و این وضعیت را با بدبختی این غلام مقایسه میکند.
هوش مصنوعی: ای آب حیات، که تو از لعل خوشگلی میچشانی، اگر یک لحظه به چهرهات نگاه کنم، هزاران زیبایی در آن میبینم.
هوش مصنوعی: همچون آفتاب مهربان که بر روی همه چیز تابش میکند، تو که همیشه عشق مرا داری، چرا همچنان از دشمنی سخن میگویی؟
هوش مصنوعی: شیرینی و خوشی تو به قدری زیاد است که صد جان شیرین هم در مقابل آن ناچیز است. در آن لحظهای که لبخند زیبایت مثل شکر بر لبانت مینشیند، هر چیزی دیگر به اندازهای کم ارزش به نظر میرسد که قابل مقایسه نیست.
هوش مصنوعی: اگر شیخ صنعان از راهزن ترسی داشت، هیچ گاه به آن ایمان و روشنایی نمیرسید. بنابراین، تو که در دین خود تردید داری، چرا خود را به آتش میزنید؟
هوش مصنوعی: تو به مردم آزار میرسانی تا من بر اثر حسادت بمیرم، و به خاطر کینهات، سگهای خود را به دنبال سنگ پرتاب میکنی.
هوش مصنوعی: اگر برای تو دل من مهم نیست و نمیخواهی به آن توجهی داشته باشی، پس چرا با هر نگاه کردی، قلب ضعیف و بیپناهم را مجروح میکنی؟
هوش مصنوعی: ای دل، مثل آهوی زیبا در دشت و دمن، وقتی تو به نغمهسرایی میپردازی، این صداها به زیبایی میتابند و روشنایی میآفرینند. هر بار که تو زلفهای مشکین خود را به دم میزنید، گویی زندگی و جادو را در اطراف خود پراکنده میکنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.