ایکه بر بالین طبیب جان بیمار منی
از تو بوی آشنا آید مگر یار منی
گر نگفتم با رقیبانی نگویی غافلم
غیرتم آید که گویم پیش اغیار منی
با حریفان هوسناکت هزاران مرحمت
من که از جان با توام در بند آزار منی
ایکه از روی چو گل یاد آری و خال سیاه
وه تو هم عاشق مگر بر لاله رخسار منی
گرچه چون اهلی نگردم هرگز از وصل تو شاد
زینقدر شادم که میگویم تو دلدار منی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره یوسف عزیز است که شاعر از او میخواهد از خود نهان نشود و چهرهاش را نشان دهد. شاعر به زیبایی یوسف و احساساتی که نسبت به او دارد اشاره میکند و آرزو میکند که او همیشه جوان و دلربا باشد. او همچنین به پیری و زیبایی خود میبالد و از یوسف میخواهد که همزبان و همدل او شود. در نهایت، شاعر به این نکته اشاره میکند که حسن و زیبایی باعث محبوبیت و قبولی دلها میشود و اگر یوسف به مردم محبت کند، بیش از پیش عزیز خواهد شد.
هوش مصنوعی: ای کسی که بر سر بالین من نشستهای و جانم را مداوا میکنی، بوی آشنایی از تو به مشام میرسد، آیا ممکن است که تو همان یار مورد نظر من باشی؟
هوش مصنوعی: اگر نگفتهام که با رقیبان و دشمنان صحبت نکن، دلیلش این نیست که از آنها بیخبرم. غیرتم اجازه نمیدهد که بگویم تو پیش دیگران هستی.
هوش مصنوعی: با رقبای خوشسیما هزاران لطف و محبت من به تو میکنم، حال آنکه با وجود اینکه از جان برای تو ارزش قائل هستم، خودت در بند آزار من هستی.
هوش مصنوعی: ای کسی که به یاد من، مانند گل ناز و زیبا هستی و با لکهای سیاه بر چهرهات، تو نیز عاشق هستی، اما من بیشتر به زیبایی و نازکی لالههای رخسارم پی میبرم.
هوش مصنوعی: هرچند که هرگز مانند اهالی عشق نمیتوانم شاد باشم، اما به اندازهای خوشحالم که میتوانم بگویم تو محبوب من هستی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.