شب سگت دل خواست از عاشق چه بودی داشتی
کاشکی جان همچو دل پیشش وجودی داشتی
راستی را گر کسی میبود سرو بوستان
پیش سرو قامتت سر در سجودی داشتی
سوختیم از شوق و هیچ از حال ما آگه نیی
آتش پنهان ما ایکاش دودی داشتی
یوسف جان پیش ما بودی نه با بیگانگان
گر خریداری درین بازار سودی داشتی
ای خوش آن کز ناوک مژگان او گشتی هلاک
گر اجل در کار اهلی دیر و زودی داشتی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به مضامینی از عشق و دلشکستگی اشاره دارد. او از ظلم و بیمهری معشوق شکایت میکند و به یادآوری لحظات تلخ و شیرینی میپردازد که در کنار این معشوق گذشته است. شاعر به لبخند و زیباییهای معشوق اشاره میکند و میگوید که چگونه آن لبخند دل او را به درد آورده است. او به سالها محبت و عشق خود اشاره میکند و از بیوفایی معشوق در برابر این احساسات شکوایی میکند. نهایتاً، شاعر از درد و رنجی که عاشقان تحمل میکنند، سخن میگوید.
هوش مصنوعی: در شب، دل سگت آرزو کرد که از عاشق چه حالتی داشتی، کاش که روحی مانند دل خودت در پیش او داشتی.
هوش مصنوعی: اگر در باغ کسی سرو بلندی وجود میداشت، در مقابل قامت تو باید با تمام وجود خود به سجده میافتاد.
هوش مصنوعی: ما در اشتیاق عشق سوختیم و هیچ کس از حال ما خبر ندارد، ای کاش که این آتش پنهان ما دودی داشت تا دیگران از درد ما آگاه شوند.
هوش مصنوعی: یوسف عزیز، تو پیش ما بودی و نه در کنار دیگران. اگر در این بازار خریدار واقعی بودی، سودی میبردی.
هوش مصنوعی: ای خوشا به حال کسی که به خاطر تیر مژگان آن معشوق، هلاک شده است، اگر سرنوشت و زمان، به او اجازه میداد که دیرتر یا زودتر از زندگی میرفت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.