اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹۹

چه جور بود که باز ای فلک بمن کردی

چراغ خلوت من شمع انجمن کردی

تو نیز ای شه خوبان بیاد دار این ظلم

که با رقیب علیرغم من سخن کردی

بخنده لب چو گزیدی چه حسرتی خوردیم

که پسته لب خندان شکر شکن کردی

بیک دو روزه جفا کی برون روی از دل

که سالها به محبت درو وطن کردی

به عاشقان جگر چاک کی رسی اهلی

بیک دو چاک که در جیب پیرهن کردی