دامی نهاده آنمه از زلف تاب داده
صیاد وار چشمش خود را بخواب داده
دشنام تلخ بوده او را جواب اگر هم
صد ره سلام ما را یکره جواب داده
زان مست گریه ام من کز آن دو لعل میگون
خونابه دلم را رنگ شراب داده
با زهر چشمش ایدل نوش لبش چه جویی
پیکان غمزه بنگر کز زهر آب داده
گر استخوان عاشق بو کرده سگ پس از مرگ
از سوز داغ عشقش بوی کباب داده
هرچند بت پرستم جویم بهشت وصلش
کز دوزخ فراقم عمری عذاب داده
از خنده های نوشین جان داده عاشقانرا
اهلی چه کرده کو را زهر عتاب داده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای مرغزار جانها لعل تو آب داده
وی تب کشیده دل را زلف تو تاب داده
رویت به یک لطیفه مه را سپر شکسته
چشمت به نیم غمزه دل را جواب داده
دل را لب تو از می تاراج روح کرده
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.