گنجور

 
اهلی شیرازی

در حسرت تو مردن ما از حیات به

بی التفاتیت ز هزار التفات به

صد جان فدای باده عشقت که این شراب

هرچند آتش است ز آب حیات به

کی نیشکر چو قد تو شیرین شمایل است

کاین نخل میدهد رطبی از نبات به

بازی خورد فرشته از آنرخ چه جای عقل

ایشاه حسن، عقل درین عرصه مات به

اهلی کسیکه عاشق و مست است و پاکباز

انصاف اگر بود ز ملک در صفات به

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode