گنجور

 
اهلی شیرازی

نوح اگر طوفان او افسانه مردم شده

صد چو آن طوفان در آب دیده ما گم شده

شهسوارا، تا تو جولان میکنی بر رخش ناز

بس سر پاکان که خاک راه و زیر سم شده

تند میرانی و بس کز هر طرف آهیست گرم

مرکبت غرق عرق از فرق سر تا دم شده

سوختم تا شب سگش را خفته دیدم بر زمین

بهر او خاکستر من بستر قاقم شده

پیش رندان قصه قارون مگو در میکده

زانکه صد قارون نهان در پای خاک خم شده

می‌رمد آهوی چشم مست او از مردمان

زان سبب اهلی چو مجنون وحشی از مردم شده