زان در پی یارم که عنانم به کف اوست
بر من چه گناه است کشش از طرف اوست
او تشنه به خون من و گر من سگ اورا
سنگی رسد از حادثه جانم هدف اوست
شاید که دل غمزدگان بشکند از جور
آن گوهر پاکیزه که دلها صدف اوست
برخاست دگر ساقی سرمست من از جا
ساغر بکف و دیده پرخون به کف اوست
چون آب بقا گرچه دهد جان زلب آن شوخ
دلسوخته را بیم هلاک از شعف اوست
مارا به بهشت است هوس نعمت دیدار
حیوان صفتان را سر آب و علف اوست
اهلی رخ از آن کعبه مقصود نتابد
گر در ره او کشته شود هم شرف اوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.