ای سنبل زلف سیهت چین همه بر چین
از داغ تو شد نافه جگر سوخته در چین
با مدعیان نیست جز آلایش دامن
دامان خود از صحبت اینطایفه برچین
مجنون صفتم دید سگان صف زده گردم
گفتا برو از کوی من این معرکه برچین
ای زلف بر آن سرو چه پیچی که مرا گفت
کز شاخ امید من دلسوخته برچین
پاس گل روی تو مراد است که دایم
در دیده اهلی است ز خار مژه برچین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساس تنهایی و درد عشق سخن میگوید. او در حالی که دیگران را نزدیک میبیند، خود را از همه جدا حس میکند و به شخص خاصی (محبوب) اشاره میکند که در دوردستها قرار دارد. شاعر به قدرت عشق و زیباییها اشاره میکند و احساس میکند که با وجود جاذبههای دیگر، تنها قلب او متعلق به محبوبش است. او به تصویر طوطی و بلبل اشاره میکند و خواستار آن است که اگر نتواند به محبوبش برسد، لااقل آتش عشق را در دلش روشن نگهدارد. به طور کلی، شعر بیانگر حسرت و longing شاعر برای وصال محبوب و رنج آن است.
هوش مصنوعی: ای گل زعفرانی که زلف سیاهت چون چینی زیباست، همهی زیباییها از غم تو به دست آمده و دل سوختهام همچون گلی در چین و شکن در میآید.
هوش مصنوعی: با این مدعیان که تنها ادعای حق دارند، نیازی نیست. بهتر است از گفتگو با این گروه فاصله بگیری و آلودگیهای ناشی از ارتباط با آنها را کنار بگذاری.
هوش مصنوعی: مجنون وقتی سگان صفزده را دید که دورش جمع شدهاند، گفت: "برو از کوچه من، این شلوغی را جمع کن."
هوش مصنوعی: ای زلفی که همچون درخت سرو زیبا هستی، چرا اینگونه پیچیده و درهم شدهای؟ چرا که بر اساس گفته من، باید از شاخه امید من گلی بچینی که دل من را آتش میزند.
هوش مصنوعی: پاس گل زیبایی تو آرزو است، زیرا همیشه در نظر من جا دارد و از خارهای مژهات میخواهم دورش کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.