موسم خزان ایگل در چمن گذاری کن
آفت جوانی بین چشم اعتباری کن
آخر ایکمان ابرو صید دل غنیمت دان
تا بکف کمان داری از کمان شکاری کن
صحبت جهانداران درد سر نمیارزد
جرعه یی بکف آور وز میان کناری کن
عاقلی هنر نبود کار رهروان عشق است
بی هنر چکار آید خیز و فکر کاری کن
همچو خضر اگر خواهی عمر جاودان اهلی
نقد زندگانی را صرف راه یاری کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره درد و اندوه ناشی از جدایی و عشق است. شاعر از احساسات عمیق خود سخن میگوید که ناشی از فراق معشوقش است. او به احساس بیخبری و سردرگمی خود و معشوقش اشاره میکند و میگوید که هر دو در این وضعیت آشفتهاند. شاعر به تأثیر غم و عشق بر وجودش پرداخته و خود را در حال نابودی توصیف کرده است. او همچنین به انتظارات و آرزوهایش از معشوق اشاره کرده و میگوید که اگر معشوق به او توجه کند، میتواند به زندگیاش نور ببخشد. در نهایت، او امیدوار است که سرنوشت و قضا، از گناههایش بگذرد.
هوش مصنوعی: فصل پاییز است، ای گل، در چمن قدم بگذار و زیبایی جوانی را در چشمانت نمایان کن.
هوش مصنوعی: در نهایت، ابروهای زیبای معشوق را همچون صید ارزشمند در نظر بگیر و از آنجایی که تو کماندار ماهری هستی، میتوانی از این زیبایی به نفع خود بهرهبرداری کنی.
هوش مصنوعی: گفتوگو کردن با بزرگان دنیا ارزش ندارد، فقط یک جرعه از معارف را در دست بگیر و از میان آن کنار برو.
هوش مصنوعی: عقل و درک کافی برای راه رفتن در مسیر عشق لازم است. کسانی که بیفن و هنر هستند، نمیتوانند در این راه پیش بروند. پس باید دست به کار شوی و فکری برای این مسیر داشته باشی.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی مانند خضر، که به جاودانگی معروف است، عمر طولانی داشته باشی، باید از سرمایه زندگیات برای کمک به دیگران استفاده کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.