تو که پیش بیغمانی چو گل از نشاط خندان
رخ خود چو غنچه درهم چه کشی ز دردمندان
ز لب تو بیعنایت، بکجا برم شکایت
که صدم جفاست از وی ز تو صدهزار چندان
چکنم که در نگیرد بتو شمع برق آهی
که چو موم نرم سازد دل سخت تر ز سندان
بلب تو جای دندان که گمان برد ز تندی
چو مجال دیدن کس نبود چه جای دندان
تو بدین جمال و خوبی دل تنگ نیست جایت
که فرشته کس مقید نکند بکنج زندان
دل من بخود پسندی نکشد ز سجده ات سر
که فرشته دیو سازد سر کبر خودپسندان
نرسید دست اهلی بسه قدان گلرخ
نرسد بدست کوته گل وصل سربلندان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی زیبایی و جذابیت معشوق است و احساسات عمیق شاعر نسبت به او را بیان میکند. شاعر به معشوق خود میگوید که در میان دیگران، او مانند گلی شاداب و خندان است، اما خود او در درد و رنجی عمیق به سر میبرد. او از بیتوجهی معشوقش شکایت میکند و احساس میکند که درد و رنجش به حدی است که نمیتواند به درستی بیانش کند. او به زیبایی معشوق اشاره کرده و میگوید که دلش توانایی ندارد از سجده کردن برای او دور شود. در کل، شعر نشاندهندهی عشق و دلتنگی شاعر است که به زیبایی معشوقش میاندیشد و از غم جدایی رنج میبرد.
هوش مصنوعی: ای کسی که نزد بیخبری، مانند گل از شوق میدرخشی، چرا چهرهی خود را مانند غنچه در هم میکشی و از دردهای رنجوران غمگین میشوی؟
هوش مصنوعی: از بیتوجهی لبت به کجا برویم و شکایت کنیم، که آسیب من از او، به مراتب بیشتر از آسیبهایی است که از تو میبینم.
هوش مصنوعی: چه کنم تا آتش عشقت در دل من شعلهور نشود؟ که این شمع و آهی که در سینه دارم، دل سخت و سنگین مرا مانند موم نرمی میکند و در برابرش به راحتی تغییر میکند.
هوش مصنوعی: اگر چیزی برای گفتن یا بیان داشته باشیم، باید در نظر داشته باشیم که گاهی فرصتی برای بیان آن پیش نمیآید. وقتی کسی در موقعیت خوبی نیست و نمیتواند خود را نشان دهد، بهتر است از گفتن موارد تند و تیز خودداری کند.
هوش مصنوعی: با این زیبایی و خوبی، دل من تنگ نیست برای جای تو، زیرا هیچ فرشتهای نمیتواند تو را در گوشهای از زندان محدود کند.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر تو، حتی از سجده کردن بر تو هم سر برنمیدارد، زیرا فرشتگان به خاطر خودپسندی دیوانه میشوند.
هوش مصنوعی: دست اهلی، یعنی دست کسانی که از نظر زیبایی یا مقام به حدی از کمال نرسیدهاند، به زیبایی و کمال چهرههای معشوق نمیرسد. بنابراین، افرادی که از نظر ویژگیهای ظاهری یا باطنی کمبود دارند، نمیتوانند به هنر و زیباییهای خاص عشق و محبت دست پیدا کنند. در واقع، این افراد از درک و تجربه واقعی زیبایی و عشق محروماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه خوش است بوی عشق از نفس نیازمندان
دل از انتظار خونین دهن از امید خندان
مگر آن که هر دو چشمش همه عمر بسته باشد
به ورع خلاص یابد ز فریب چشم بندان
نظری مباح کردند و هزار خون معطل
[...]
ز نشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندان
شکرست آن نه لبها گهرست آن نه دندان
به دهان تنگ فرما که ز حقه مرهمی ده
چو به خنده تازه کردی سر ریش دردمندان
به غبار گرد روی تو خطی نوشته دیدم
[...]
نه مراست حسن خصلی به عیار سربلندان
نه خوش آمدی موافق به مذاق خودپسندان
به خیال نقش و رنگم ز دو دیده خواب برده
خم ابروی نگارین چو شب نگاربندان
به تک و دو اندرین ره نرسم به گرد مردی
[...]
به چه رو به جلوه آید، طلب نیازمندان
نه دل نیاز خرم، نه لب امید خندان
گله از تهی کمندی، نه روا بود، همین بس
که غزال ما نیفتد به کمند صید بندان
چه کند زبون شکاری، ز چنین شکارگاهی
[...]
بخرند ناز معشوق به جان نیازمندان
به مژه چو شمع گریان و به لب چو صبح خندان
نظری که وقف باشد بنگاه جادوی تو
برود زره ازین پس بفسون چشم بندان
نکنی بعاشقی عیب گرش قدم بلغزد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.