من دردمند و ناتوان او سرکش و خونخواره هم
حالم خراب از جور او کار دل بیچاره هم
هجرش همه محنت بود وصل آتش حسرت بود
نی دوریم طاقت بود نی طاقت نظاره هم
ز آهوی چشم آنجوان این پیر زار ناتوان
مجنون صفت شد در جهان سرگشته و آواره هم
رویی چو برگ نسترن چشمی چو آهوی ختن
مردم فریب و راهزن کافر دل و عیاره هم
تا کی بقصد جان ما زلفش کشد باد صبا
ایکاش از آن زلف دوتا ما را رسد یکتاره هم
زد عاشق ناشاد او صد جامه چاک از یاد او
گر این بود بیداد او جانها شود صد پاره هم
با چشم مست دلربا گر بنگرد آن بیوفا
خلوت نشین پارسا عاشق شود میخواره هم
گر من برم زان سرو قد این داغها زیر لحد
گلهای آتش تا ابد خیزد ز خار از خاره هم
دور از رخ آن نازنین اهلی ز آه آتشین
نگذاشت یک گل در زمین بر آسمان استاره هم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.