ذره خاکم و در کوی تو گر گم باشم
به که یکذره غبار دل مردم باشم
اینچه مستی است که چونغنچه ببوی تو مرا
چاک گردد دل و در عین تبسم باشم
صاف می گر نبود درد سفالیست بسم
من نه آنم که مقید به تنعم باشم
گر کشندم نکنم ناله که مردن به از آن
کز رقیبان تو در بند ترحم باشم
اهلی از میکده بیرون نروم تا بابد
بلکه گر خاک شوم خشت سر خم باشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و دلتنگی خود نسبت به معشوق سخن میگوید. او به زیبایی و عظمت معشوق اشاره کرده و میگوید که در غم دوریاش دچار افسردگی و بیتابی هستند. شاعر از رقبای خود که با معشوق صحبت میکنند حسرت میخورد و خود را مانند شمعی در دوردست میبیند که زبانش به خاطر غم و اندوه بریده شده است. همچنین، شاعر به یادآوری حقوق دوستی و خاطرات قدیمی با ساقی اشاره میکند و نشان میدهد که虽然 به ظاهر به میخانه نمیرود، اما هنوز هم به عشق و محبت ساکت و تسلیم است. او تشنگی عمیق خود نسبت به معشوق را با استفاده از تشبیهات قوی بیان میکند و در نهایت میگوید که اگر کسی عیبی به او بگوید، او از بیان آن عیب نمیهراسد.
هوش مصنوعی: من حتی اگر در کوی تو گم شوم، به اندازه یک ذره خاک، برایم بهتر است تا اینکه بخواهم یک ذره غبار دل مردم باشم.
هوش مصنوعی: این چه حالتی است که وقتی بوی تو به مشامم میرسد، دلم به شدت تنگ میشود و در عین حال لبخند بر لب دارم؟
هوش مصنوعی: اگر درد و رنجی وجود نداشت، زندگی مثل سفالی بیحال و بیروح میشد. من آن شخصی نیستم که به راحتی و لذتها وابسته باشم.
هوش مصنوعی: اگر مرا بکشند، شکایت نمیکنم، زیرا مرگ بهتر از این است که در برابر رقیبان تو به ترحم و وابستگی دچار شوم.
هوش مصنوعی: من از مکان شرابخواری خارج نمیشوم، زیرا اگر روزی خاک شوم، دوست دارم که همانجا، کنار لبهی خمره قرار داشته باشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.