در چاره مرهم بدل پاره بماندم
از چاره گری بود که بیچاره بماندم
هر بار امید نظری داشتم این بار
نومید ز دیدار تو یکباره بماندم
جان رخت سفر بست و تو از دیده برفتی
من پشت بدیوار ز نظاره بماندم
آواره شدم از سر کویت من مجنون
کس یاد نکرد از من و آواره بماندم
اهلی همه کس شاد شد از خوان وصالش
محروم من از بخت ستمکاره بماندم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از ساقی میخواهد که به او و دوستانش کمک کند تا از مشکلات و رنجهای زندگی رهایی یابند. او به دنبال گنجی عاطفی است که از دل به دست آید و میخواهد زندگی را با لحظات خوش یار خود پر کند. شاعر همچنین به زیبایی و جذابیت معشوقهاش اشاره میکند و میگوید که حتی اگر جانش را هم بدهد، باز هم از لحظهای نزدیک به او نمیکاهد. در نهایت، او به غم و دلتنگیهای زندگی اشاره میکند و میخواهد احساساتش را با قلم بیان کند.
هوش مصنوعی: در جستجوی درمان برای درد دل، متوجه شدم که خودم در وضعیت سختی قرار گرفتم و هیچ راه حلی برای مشکل خود پیدا نکردم.
هوش مصنوعی: هر بار که به دیدار تو امیدوار بودم، این بار به یکباره ناامید شدم و چشمانتظاریام به سر آمد.
هوش مصنوعی: روح تو سفر کرد و از جلوی چشمم رفتی، من اما در پشت دیوار تنها ماندم و به تماشا ادامه دادم.
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق تو آواره و بیمکان شدم، ولی هیچکس از حال و روز من خبر نداشت و من همچنان در این سرنوشت آواره ماندم.
هوش مصنوعی: همه افراد به خاطر رسیدن به معشوق و زندگی خوشبخت، شاد و خوشحال شدهاند، اما من از شانس بد خود محروم ماندهام و به این حالتی که دارم راضی نیستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.