مه من که هرگز گزندت نه بینم
فراق توام سوخت چندت نه بینم
بصد سر و نازم اگر دیده افتد
یکی همچو قد بلندت نه بینم
به پایت چه ریزم که چیزی ندارم
بجز جان و آنهم پسندت نه بینم
چه چابک سواری که نازک غزالی
نیابم که صید کمندت نه بینم
تو آنشمعی ایشوخ بی چشم زخمی
که جز جان اهلی سپندت نه بینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره تجربهی تلخ و شیرین عشق است. شاعر هرچند که از عشق خود فقط آزار دیده، اما در عین حال، به غنای زیباترین ویژگیها و صفات معشوقهاش اشاره میکند. او معشوق را بینظیر میداند و میگوید که هیچ کس به زیبایی و لطافت او نیست. این احساسات به نوعی هم از درد ناشی از عشق و هم از شگفتی نسبت به زیباییها و جذابیتهای او تشکیل شده است. شاعر به توصیف ویژگیهای خاص و منحصر به فرد معشوقهاش با استفاده از تصاویر هنری میپردازد و در نهایت به این نتیجه میرسد که هیچ کس دیگری مانند او وجود ندارد.
هوش مصنوعی: ای ماه من، هرگز آسیب تو را نمیبینم، اما دوری تو باعث سوختن من شده و این را نیز نمیبینم.
هوش مصنوعی: اگر با تمام ظرافت و زیباییام، کسی همچون تو را ببینم، نخواهم دید.
هوش مصنوعی: برای تو چه چیزی نثار کنم که جز جانم را ندارم و حتی نمیدانم آیا آن هم برای تو پسندیده است یا نه.
هوش مصنوعی: چه سوار چابکی که من غزالی نازک و زیبا را نمیبینم، زیرا که شکار کمند تو را نمینگرم.
هوش مصنوعی: تو آن شمعی هستی که بدون چشم زخم، فقط جان پاک و خالصت را میبینم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.