من از اول ترا خورشید عالم سوز میدیدم
همه امروز می بینند و من آنروز میدیدم
بیاران مینمود از غمزه چشمت مردمی لیکن
من از آن غمزه در دل ناوک دلدوز میدیدم
ز هجرم تیره بخت اکنون کجا شد آن نکو بختی
که خورشید رخت از طالع فیروز میدیدم
خوشا آنشب نشینیها که در جمع سهی قدان
ترا مجلس نشین چونشمع بزم افروز میدیدم
هم از اول که من گشتم چو اهلی مست چشم تو
نشان جادویی زان چشم سحر آموز میدیدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.