دش از داغت زمانی در غم دل بوده ام
سوختم زین غم که یکدم از تو غافل بوده ام
ناصحا مهر پریرویان مرا دیوانه کرد
ورنه من هم روزگاری چون تو عاقل بوده ام
در چمن گر بوده ام در سایه سنبل بخواب
بی سر زلف تو گویا در سلاسل بوده ام
شیخ مسجد بوده ام سر حلقه رندان شدم
هر کجا بودم بیمن دوست مقبل بوده ام
کعبه مقصود را نتوان بکام خویش یافت
ساقیا می ده که من در سعی باطل بوده ام
از نشان کعبه ام اهلی چو مجنون بیخبر
بس کز آن محمل نشین حیران محمل بوده ام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.