عمریکه بیرخت من درمانده بوده ام
در حیرتم که بیتو چرا زنده بوده ام
از من متاب روی که در ملک دلبری
هر کس که شاه بود منش بنده بوده ام
دایم هوای لعل لبی پخته ام چو شمع
پروانه وار کشته یک خنده بوده ام
چون عیسی آفتاب رخی بوده همدمم
تا بوده ام بطالع فرخنده بوده ام
چون گل هوای اطلس شاهی نکرده ام
آزاده دل چو سرو کهن زنده بوده ام
خونم بریز و پیش سگانم فکن که من
در خدمت سگان تو شرمنده بوده ام
اهلی اگرچه شیر فلک صید من شده
من پیش پای دوست سر افکنده بوده ام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.