گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
میرزا آقاخان کرمانی

اکوس اندر آمد به تخت مهی

نشست از برگاه شاهنشهی

ستمکار و بدکار بود آن پسر

همی خواند خود را بنام پدر

به شهنامه اخواست خواند ورا

یکی گرد نوخاست داند ورا

زبانش چنو خنجر تیز بود

بسی تند و چالاک و خونریز بود

همه دوده ی پاک اسفندیار

بکشت و برآورد از ایشان دمار

بسی از بزرگان ایران بکشت

کزایشان سخنها شنیدی درست

در ایام او اهل سیدون و تیر

همان نامور ارتباس دلیر

بشورید و کردند بس سرکشی

زهر سو نمودند لشکرکشی

ز شیپروس و رودس سپاهی دگر

به همراه منتور پرخاش خر

به یاری بر تیریان آمدند

به پیمان سود و زیان آمدند

فرستاد شه آذر و فوسیون

ابا لشگری از ستاره فزون

که سازند بر دشمنان کار سخت

ولیکن دگرگونه گردید بخت

شکست اندر آمد به ایران سپاه

زاندوه لشکر بجوشید شاه