گنجور

 
ادیب الممالک

نادر بهوای افسر هند

ز آمویه فشانده گرد تا سند

در کوه سپند کوفته فش

گرشاسب سپندسان بر آتش

نغنود بخواب چشم مستش

ناسود درون حق پرستش

در راه وفا و حق پرستی

پرداخت بکارها دو دستی